عالی بود پستتون 🙂
واقعا جای زیبایی هست
کاخ تخت جمشید که به پرسپولیس نیز معروف است، یکی از جاذبههای گردشگری شهر مرودشت در استان فارس میباشد که از معروفیت خاصی بین ایرانیان و حتی کشورهای دیگر برخوردار است. این مکان تاریخی و زیبا بهگونهای است که در اکثر ایام سال پذیرای خیل عظیمی از گردشگران ایرانی و خارجی است.
فهرست مطالب
تخت جمشید را در جهان بهعنوان نماد تمدن پارسی ایرانزمین میشناسند. محوطه تخت جمشید در نزدیکی مرودشت شیراز در استان فارس، شکوه معماری کاخ پادشاهان در عصر ایران باستان را نشان میدهد. پادشاهان هخامنشی در اوج قدرت، کاخهای سنگی خود را در دل کوه و در نزدیکی شهر شیراز بر پا کردند تا برای آیندگان تصویری روشن از گستره فرمانروایی خود به یادگار بگذارند.
تخت جمشید را در جهان با نام «پرسپولیس» میشناسند که این نام به زبان یونانی است. ستونها، سرستونها، کتیبهها، نقش برجستهها، کاخها و دروازههای باقیمانده در محوطه تخت جمشید، از مشهورترین آثار تمدن در جهان به شمار میآیند. محوطه تخت جمشید که نام دیگر آن «سرزمین پارسه» نیز هست، گردشگران زیادی را از سراسر جهان، در طول سال به شیراز میکشاند.
ساخت بنای تخت جمشید در حدود ۲۵ قرن پیش و در دامنه کوههای رحمت، توسط داریوش هخامنشی آغاز شد. در ساخت بنای تخت جمشید معماران و هنرمندان بیشماری شرکت کردند و این بناهای عظیم توسط کارگران زن و مرد ساختهشدهاند؛ اما آنچه در تاریخ بر ارزش تخت جمشید میافزاید شیوه رفتار پادشاهان هخامنشی با کارگران است، که در ایران باستان در قبال زحمت کارگران به آنها حقوق و مزایای مناسب پرداخت میکردند. بنا بر اطلاعات موجود در کتیبهها، ساخت بنای تخت جمشید در حدود ۱۲۰ سال به طول انجامیده است. فرهنگ برجسته حاکمان ایران باستان در زمان هخامنشیان، سبب شهرت دو چندان تمدن ایران باستان در جهان شده است.
به علت آنکه بسیاری از مدارک و اسناد مرتبط با تخت جمشید از بین رفته، امروزه تنها حدس و گمانها و پژوهشهای باستانشناسی میتوانند پاسخگوی پرسشهای ما در این زمینه باشند. به همین دلیل افراد بسیاری در این مورد تحقیق انجام دادهاند که در ادامه و در قالب تاریخچه بررسی خواهد شد.
یافتههای باستانشناسی نشان میدهند که قدیمیترین بخش تخت جمشید به سال ۵۱۸ پیش از میلاد تعلق دارد. منابع متعدد و گوناگون تاریخی به این مسئله اذعان دارند که ساخت تخت جمشید در زمان داریوش بزرگ و در دامنه غربی کوه رحمت یا میترا یا مهر آغاز و در سالهای آتی توسط جانشینان وی تکمیل شد.
در واقع داریوش بزرگ در ۵۱۸ قبل از میلاد صخره بزرگی را در شمال غربی کوه مهر برگزید تا کوشک شاهانهای بر آن بسازد. هدف او از ساختن چنین بنایی، ساختن پایتخت اداری یا سیاسی نبود چرا که این مکان از شهر فاصله بسیاری داشت. او میخواست مرکزی برای تشریفات ایرانی ایجاد کند و مراسم خاص را در آنجا به پا دارد. ارنست هرتسفلد (باستانشناس آلمانی) که در دهه ۱۹۳۰ میلادی در تخت جمشید حفاری میکرده است درباره کاربرد این شهر باستانی چنین میگوید:
“چنان مینماید که تخت جمشید جایی بوده است که به علتهای تاریخی و علایقی ریشهدار، در زادگاه دودمان هخامنشی ساختهشده و نگهبانی گشته و تنها در مواقع برگزاری مراسم و تشریفاتی خاص از آن استفاده میشده است.”
همچنین بسیاری بر این باورند که ساخت تخت جمشید تا ۱۲۰ سال ادامه داشت؛ اما برخی دیگر این مقدار را تا ۱۸۸ سال نیز تخمین میزنند. بیشتر ساختمانهای تخت جمشید در زمان داریوش بزرگ و پسرش خشایارشا بنا شد؛ اما این اردشیر یکم بود که ساخت برخی بناها را بهپایان برد. شواهدی در دست است که نشان میدهد اردشیر سوم نیز تعمیراتی در تخت جمشید انجام داده و سازههایی را به آن افزوده است. آرامگاههای اردشیر دوم و سوم در کوهپایه شرقی تخت جمشید کندهشده است.
براساس خشتنوشتههای کشفشده در تخت جمشید، معماران، هنرمندان، استادکاران، کارگران، زنان و مردان بیشماری در ساخت این شهر مشارکت داشتند که علاوه بر دریافت حقوق از مزایای بیمه کارگری نیز بهره میبردند. خانم پروفسور کخ معتقد است که این پشتیبانی اجتماعی برای آن سالها شبیه به یک معجزه است چرا که امروزه در هیچ کشوری نمیتوان نمونهاش را یافت.
اسکندر در سال ۳۳۴ قبل از میلاد با ارتشی شامل ۴۸۰۰۰ سرباز پیاده، ۶۱۰۰ سوار و ۱۲۰ کشتی جنگی با ۳۸۰۰۰ خدمه از تنگه داردانل در شمال غربی ترکیه عبور کرد. برخی از سربازان ارتش او از اهالی مقدونیه و دولتشهرهای یونانی و برخی دیگر رعایایی از مزارع اربابان تراکیه (از کشورهای باستانی ناحیه بالکان)، پایونیا (سرزمینی در منطقه تراکیه)، و ایلیریا (سرزمینی باستانی در غرب شبهجزیره بالکان) بودند. اسکندر یک نیزه به خاک آسیا پرتاب کرد و با اشاره به اینکه او آسیا را هدیهای از جانب خدایان برای خود میدانست، قصدش را تسخیر سرتاسر شاهنشاهی هخامنشیان عنوان کرد. او به راه افتاد و بر سر راهش هر چه بود را از میان برد تا اینکه از بابل به شوش رسید که یکی از پایتختهای هخامنشیان بود. او این شهر را ویران کرد و قسمت اعظم سپاه خود را به تخت جمشید فرستاد. خود او نیز با سپاهی گلچین شده به همانجا رفت.
آریوبرزن یکی از شاهزادگان هخامنشی و سردار ایرانی، گذرگاه دربند پارس را مسدود کرد. این گذرگاه بر اساس مختصات امروزی در مرز بین استانهای کهگیلویه و به ویر احمد و فارس قرار داشت و از جنوب، کوه دنا در رشتهکوه زاگرس را دربر میگرفت. اسکندر بهناچار به این گذرگاه حمله کرد و با شکست آریوبرزن خود را به تخت جمشید رساند. او با ورود به تخت جمشید سپاهیانش را برای غارت آزاد گذاشت و پنج ماه در این شهر سکنی گزید. در یکی از روزها قسمت شرقی کاخ خشایارشا طعمه آتش شد و این بلا به باقی نقاط شهر نیز سرایت کرد. در مورد این آتشسوزی حدس و گمانهای بسیاری وجود دارد؛ عدهای آن را ناشی از بدمستی افراد میدانند و عدهای آن را انتقام عمدی آتشسوزی آکروپولیس در جنگ دوم یونانیان با ایرانیان میپندارند.
به هر روی این شهر تماشایی در جریان حمله اسکندر مقدونی به ایران در ۳۳۰ پیش از میلاد، به آتش کشیده شد و بخش عظیمی از کتابها، فرهنگ و هنر هخامنشی از میان رفت. باستانشناسان با بررسی ویرانههای تخت جمشید نشانههای آتش و هجوم را تأیید میکنند.
دیودور سیسیلی (تاریخنگار یونانی) از زبان یکی از یاران اسکندر غارت شهر با شکوه پارسه را اینگونه توصیف میکند:
“شهر پارسه پایتخت شاهنشاهی پارسیان بود… توانگرترین شهر روی زمین شمرده میشد و خانههای افراد عادی هم از وسایل گرانبها پر بود. فرش، جامه و ساز و برگ گوناگون و در اینجا سیم و زر فراوان به چنگ غارتگران مقدونی افتاد. با جامههای پربهایی که با رنگهای بسیار اصیل ارغوانی و زریدوزی اعلا مزین بودند… مقدونیان یک روز تمام، شهر را تاراج میکردند و اموال غارتی را با تیغ و خنجر از هم میربودند و پاره میکردند، زنان را به بندگی گرفته و جامه و اثاثشان را به تاراج میبردند تا بدانجا که پارسه که زمانی توانگرترین شهر دنیا بود بدبختترین شهر جهان گشت…بر روی صفه، کاخهای شاهی قرار داشت و در اطراف صفه کاخهای خصوصی شاهان و خانههای افراد خاندان شاهی و نیز برزنهایی که محل سرای نُجَبا محسوب میشد، پراکنده بود. همه از رخت و اثاث بسیار تجملی پر بود و جز آن محلهایی هم برای نگهبانی از خزانه شاهی قرار داشت.”
کنتوس کرتیوس این یورش غمانگیز را اینگونه توصیف میکند:
“هیچ شهری به توانگری آن نبود و چندان ثروت از آنجا به مقدونیان رسید که از تصور بیرون بود. وقتی آنها شروع به کشتن مردم کردند، عده زیادی از اهالی، خانههای خود را میسوزاندند و خود و زن و بچههای شان را از دیوارها به زیر میانداختند و کشته میشدند. بدینسان شهر نابود شد و حتی در سدههای بعدی هم سر بلند نکرد و دیگر اثری از آن نمانده است.”
البته خوشبختانه این پایان کار تخت جمشید نبود. کتیبههایی از پادشاهان ساسانی نیز در تخت جمشید یافت شده است که نشان میدهند پس از ورود اسلام به ایران نیز این مکان را محترم میشمردند و آن را با شخصیتهایی همچون سلیمان نبی و جمشید مرتبط میکردند. دو کتیبه به خط کوفی از عضدالدوله دیلمی و کتیبههای دیگری هم به عربی و هم به فارسی در تخت جمشید دیده میشود. جدیدترین کتیبه، مربوط به دوره قاجار بوده و بهفرمان مظفرالدین شاه قاجار نگاشته شده است.
سفرنامه یا کتاب فیثاغورس یکی از قدیمیترین منابع درباره تخت جمشید است. او (در فصل ۱۰۲ تا ۱۱۰ ترجمه فارسی) آن را شرح داده و آن را بنایی عظیم دانسته و گفته است صدها نفر در حال تکمیل آن هستند و وقتی این بنا تکمیل شود بزرگترین بنای جهان خواهد بود. پولیپیوس مورخ یونانی سده سوم پیش از میلاد متذکر شده است که در زمان هخامنشیان آنکس که کاریزی حفر یا زمینی را آباد میکرد یا کاریز خشکی را بازسازی مینمود مالیات ۵ نسل بر او بخشوده میشد. در سیاحتنامه فیثاغورس به باغهای مصفا که با دولاب آبیاری میشده، اشارهشده که داریوش و کوروش خود ساعتی را در آن به کشاورزی میپرداخته است. او از اسبهای تربیتشده که آنها را پارس میخواندند یادکرده است.
در کتابهای مورخان دوران اسلامی از سده چهارم به بعد از بنای تخت جمشید بهعنوان بنایی عظیم یادشده و شگفتی حاصل از بزرگی بنا، سبب شد که تا مدتهای طولانی آن را به جمشید یا سلیمان نبی، که هر دو را یکی میپنداشتند، و بنّایان آن را دیو و اجنه منسوب نمایند و حتی نوشتهاند که دیوها مجسمه و تصویر شاهان خود را بر دیوارها کندهاند!
در زمان مسعودی (سده چهارم هجری قمری) آن را مسجدسلیمان بن داوود مینامیدند، ولی مسعودی فکر میکرد که آنجا بنایی کهن بوده که بعدها همای، دختر بهمن پسر اسفندیار، آن را آتشکده کرده است. دیلمیان تخت جمشید را ساخته اجداد خود میدانستند و عضدالدوله دیلمی در کاخی که به اسم فرزندش ابونصر در شیراز ساخت، تعدادی از در و درگاههای کاخ تچر (کاخ داریوش بزرگ) را به آنجا منتقل کرد و در آنجا نصب کرد. محمد بن محمود طوسی در سده ششم هجری قمری از استخر (اصطخر) بهعنوان دارالملک سلیمان یادکرده و از مسجدسلیمان و نقوش و حجاریهای آن سخن به میان آورده و مانند اصطخری، احداث این بنای سترگ را به دیوها و پریان نسبت داده است. در همان زمان، ابن بلخی این مکان را کاخ جمشید دانسته و ضمن توصیف آن، برخی ویژگیهای طبیِ موجود در مصالح بهکاررفته در آن را، که در بین مردم آن دوره شناختهشده بوده، برشمرده است. آنچه حمدالله مستوفی در سده هشتم هجری قمری درباره تخت جمشید از نویسندگان پیش از خود نقل کرده، گویای استمرار عقاید پیشین در اینباره است.
اولین کاوشهای علمی در تخت جمشید توسط ارنست امیل هرتزفلد آلمانی در ۱۹۳۱ تحت نظر رضاشاه صورت گرفت. وی توسط مؤسسه خاورشناسی دانشگاه شیکاگو فرستادهشده بود. یافتههای وی هنوز در این مؤسسه نگهداری میشوند. هرتزفلد معتقد بود دلیل ساخت تخت جمشید نیاز به جوی شاهانه و باشکوه، نمادی برای امپراتوری پارس و مکانی برای جشن گرفتن وقایع خاص بهخصوص نوروز بوده است. به دلایل تاریخی تخت جمشید درجایی که امپراتوری پارس پایه گذاشتهشده بود ساختهشده است؛ هرچند در آن زمان مرکز امپراتوری نبوده است.
معماری تخت جمشید به دلیل استفاده از ستونهای چوبی موردتوجه قرارگرفته است. معماران تخت جمشید فقط زمانی از سنگ استفاده کردهاند که بزرگترین سروهای لبنان یا ساجهای هند اندازههای لازم برای تحمل سقف را نداشتهاند درحالیکه ته ستونها و سرستونها از سنگ بودهاند.
همچنین یک هیئت کاوش ایرانی – ایتالیایی نیز در این محل کاوش میکرد. اعضای این هیئت علیرضا عسکری چاوردی، سرپرست ایرانی از دانشگاه شیراز و سرپرست ایتالیایی برنامه پیر فرانچسکو کالیری از دانشگاه بولونیا بودند.
در دوره نو و با بازگشت و پیدایش حس میهنپرستی در میان ایرانیان و ارجگذاری به گذشتگان این سرزمین، تخت جمشید اعتبار بسیاری یافت. در زمان حکمرانی دودمان پهلوی به این بنا توجه فراوانی شد و محمدرضا شاه پهلوی جشنهای ۲۵۰۰ سال شاهنشاهی ایران را در این سازه کهن برگزار کرد. با آغاز رویداد انقلاب اسلامی این سازه را یادگار شاهان خواندند و بسیار مورد بیمهری قرار دادند. از جمله صادق خلخالی اولین حاکم شرع دادگاههای انقلاب برای تخریب آن عازم شد، اما با مقاومت مردم و پرسنل تخت جمشید ناکام ماند ولی امروزه میتوان تخت جمشید را نامآورترین و دوستداشتنیترین سازه در ایران و در میان ایرانیان و همچنین نماد شکوه گذشتگان دانست.
پس از انقلاب ۱۳۵۷ ایران برخی از افراطیون تلاش کردند تا با حمله به تخت جمشید، این بنای تاریخی را تخریب کنند که با مخالفت و ایستادگی مسئولان و مردم محلی در این کار ناکام ماندند. گزارشهایی موجود است که صادق خلخالی پس از تخریب آرامگاه رضاشاه قصد تخریب آرامگاه فردوسی و پارسه (تخت جمشید) را هم داشته اما این مسئله با مخالفت دولت موقت (از جمله وزیر فرهنگ پرویز ورجاوند)، استاندار فارس نصرتالله امینی و آیتالله سید محمود طالقانی و مقاومت مردم مرودشت و کارکنان پارسه، در این امر ناکام ماند.
سد سیوند در ۹۵ کیلومتری شمال شیراز، ۵۰ کیلومتری شهر باستانی تخت جمشید و حدود ۱۰ کیلومتری پاسارگاد بر روی رودخانه سیوند ساختهشده است. رودخانه پلوار بین این دو محوطه باستانی ثبتشده در فهرست میراث جهانی یونسکو (تخت جمشید و پاسارگاد) در کنار آرامگاه کورش و در دل تنگه بلاغی جریان داد. با آبگیری این سد مخالفتهای بسیاری صورت گرفته است. معترضان به آبگیری سد سیوند معتقدند آبگیری این سد پیامدهای ناگواری را برای میراث فرهنگی و طبیعی منطقه دشت پاسارگاد و تنگه بلاغی به همراه خواهد داشت. شوربختانه سرانجام این سد در فروردین ۱۳۸۶ هجری شمسی آبگیری شد. شایانذکر است که عمر مفید سد ۳۰ سال تخمین زده شده است اما کارشناسان تأثیر تخریبی این سد را بسیار زیاد دانسته و اعلام میداشتند یک پروژه سی ساله عمر مفید باعث تخریبی در آثار ملی و ضربه به آنها خواهد شد.
به خاطر خشکسالیهای متعدد و همینطور استفاده غلط از منابع آب زیرزمینی، در اطراف مجموعه تخت جمشید و نقش رستم فرونشست بحرانی زمین رخ داد که در آینده میتواند برای این مجموعه خطرساز باشد.
پیش از آنکه این شاهکار باستانی به تخت جمشید معروف شود، در زمان ساخت «پارسَه» نام داشت که به معنای «شهر پارسیان» بود. یونانیها به آن پِرسپولیس میگفتند که در زبانشان به «پارسه شهر» معنی میداد. در زمان ساسانیان به دلیل ستونهای بلند و زیبا عنوان سَت ستون (صد ستون) را برای این مکان برگزیدند. در دوره اسلامی این شهر همچنان از احترام خاصی برخوردار بود و آن را هزار ستون و چهل منار میخواندند و این اثر با شخصیتهایی چون سلیمان نبی و جمشید مرتبط میدانستند.
پِرسِه پلیس نام مشهور غربی این محل محسوب میشود. در زبان یونانی، پِرسِه پلیس یا سبک شاعرانه آن پِرسِپ تولیس (Perseptolis) لقبی برای آتنه، الهه خرد، صنعت و جنگ و به معنای ویرانکننده شهرها است. این لقب را آشیل (شاعر یونانی سده پنجم پیش از میلاد) در مورد این شهر باستانی بهکار برده است.
صدها سال پس از حمله اسکندر و اعراب، مردمی از نزدیکی خرابههای این شهر عبور میکردند. در آن زمان تنها تصویر مبهمی از هخامنشیان در ذهن مردم باقی بود و تقریباً چیزی از آنها وجود نداشت. این رهگذران به ناگاه تصاویر حکاکی شده تخت شاهی را دیدند که روی دست مردم بلند شده است. آنها توانایی خواندن خط میخی کتیبههای حکشده روی سنگها را نداشتند پس تصویر را مربوط به اورنگ جمشید پنداشتند که نام آن در شاهنامه فردوسی به چشم میخورد:
“جمشید پادشاهی عادل و زیبارو بود که نوروز را بر پا داشت و هفتصد سال بر ایران پادشاهی کرد. اورنگ یا تخت شاهی او چنان بزرگ بود که دیوان به دوش میکشیدند.”
به خاطر این کتیبه نام این مکان را تخت جمشید گذاشتند؛ اما بعدها که باستانشناسان موفق به خواندن خط میخی کتیبه شدند، فهمیدند که نام این مکان پارسه است.
تخت جمشید کاخها، خزانه پادشاهان، کارگاههای ساختمانی و تالارهای بار عام را در خود داشته است. این مکان در اسناد هخامنشی و در طول چند قرن حکومت هخامنشیان، نقشهای مختلفی داشت چون یک عبادتگاه ملی، جایگاه جشنهای نوروزی، مرکز اسناد و گنجینه شاهی – خزانه پادشاهی و کارگاههای هنرمندان و سنگتراش، پارچهبافان، جامهدوزان، زرگران و مجسمهسازان. یکی از ابهاماتی که همچنان در مورد تخت جمشید وجود دارد، کارکرد اصلی آن در دوره هخامنشیان است. در ادامه و در میان احتمالات گوناگون مطرحشده، به چند فرضیه پرداخته خواهد شد:
شواهد و مدارک بازمانده، بهویژه سنگنبشتههای فارسی باستان و الواح عیلامی، حکایت از اجرای امور سیاسی و اداری در تخت جمشید دارند. بیشتر ایران شناسان، تخت جمشید را تختگاه تابستانه پادشاهان هخامنشی میدانند. در آن زمان سه شهر بابل، شوش و همدان (هگمتانه) پایتختهای اداری، سیاسی و اقتصادی هخامنشیان به شمار میآمدند و بابل و شوش حکم تختگاه زمستانه را داشتند و همدان بهعنوان تختگاه تابستانه مورد استفاده قرار میگرفت.
این در حالی است که اسناد دیوانی و کاربرد و وسعت و هزینه گزاف ساخت بناها نیز تخت جمشید را مرکزی سیاسی و اداری و بازرگانی جلوه میدهند که فاقد تناسب با آیینهای مذهبی هستند. البته باید به این نکته توجه داشت که اسناد دیوانی، هزینههای کارگری و حکاکیها و رفتوآمدهای پیکها و مأموران دولتی در تخت جمشید همگی به زمان داریوش بزرگ و خشایار شاه و اردشیر تعلق دارند؛ یعنی در زمان ساختوساز که اینها امری طبیعی به شمار میروند.
برخی از محققان کوه رحمت را همان کوه مهر، کهمر یا کوه میترا میدانند و بر جنبه ایزدی و تقدس این مکان نزد ایرانیان تأکید میکنند. در الواح عیلامی تخت جمشید نیز به تقدس کوه اشاره شده است. بر اساس مطالعات کوهها از قدیمالایام همواره تقدس داشته و بیشتر پیامبران را برآمده از آنها یا مأنوس با آنها میدانند.
ارقام تقسیمبندی، تقسیم پلکانها و بیشتر مقیاسهای تخت جمشید نیز قداست آن را به رخ میکشند. ارقام محاسبهشده در معماری اتفاقی انتخابنشدهاند و همگی بر سه و هفت تقسیمپذیرند؛ اعدادی که قداست خاصی نزد ایرانیان باستان داشتند. کاخ آپادانا ۷۲ ستون دارد که مطابق با ۷۲ هات یسنای اوستا و ۷۲ رشته کستی یا کشتی (کمربند مقدس زرتشتیان) است. البته بر اساس شواهد آیین مهرپرستی بسیار پیش از مذهب زرتشت در فلات ایران رواج یافت و اردشیر دوم اهمیت بسیاری برای آن قائل بود.
محققان سنگنگارهها و نقوش دیوارها و پلکانها را نشانی از قداست این محل میدانند. بهعنوان مثال نقش برجسته مهم حمله شیر به گاو در تخت جمشید بهنوعی نشانه آیین مهرپرستی است؛ اما در مورد این نقش باید حالت حمله شیر به گاو و نشانههای موجود بر بدن گاو را هم موردتوجه قرار داد؛ این گاو نشان سلطنتی بر بدن دارد و گویی یک گاو معمولی نیست. این بدان معناست که سنگنگاران و معماران، حیوانی با نشان سلطنتی را بهعنوان قربانی مهر در نظر گرفتهاند.
نگاره دوم نقش نبرد شاه با شیر است که در فاصله کمی از این تصویر قرار دارد. سؤال اینجاست که اگر آیین مهر در این زمان رواج داشته و معماران تخت جمشید نیز تحت تأثیر آموزههای آن بودهاند؛ پس چرا شاه باید شیر که نشانه این ایزد است را در نقوش با خنجر به قتل رساندهاند.
از سوی دیگر نتایج تحقیقات نشان میدهند که هر یک از تالارها و بناهای تخت جمشید با نقوش خاصی آراستهشدهاند که احتمالاً معرف آیین یا اعتقادات یکی از اقوام و ملل تابعه هستند. آیا میتوان با استناد به این نقوش نتیجه گرفت که هریک از این تالارها به برپایی یک آیین اختصاص داشته و مخصوص پیروان یکی از مذاهب متعدد در سراسر امپراتوری پارسیان بودهاند؟ آیا با وجود این نشانهها بهتر نیست بگوییم که تخت جمشید مرکزی برای تجمع نمایندگان همه ممالک تابعه بوده است که در زمانی مشخص برای دیدار نزدیک با شاه و تبادلنظر دور یکدیگر جمع میشدند؟
نمایندگان در مدت اقامت خود با آزادی به نیایش میپرداختند و مناسک مذهبی خود را بهجای میآوردند. درعینحال با مذاهب سایر ملل نیز آشنا میشدند و به بحث و تبادلنظر میپرداختند. نقوش و حجاری دیوارها عامل آشنایی تازهواردان با دیگر ملل تابعه بودند و نوع پوشاک، محصول خاص آن ایالت، اعتقادات مذهبی و فرهنگی و زبان و درجه اهمیت و نزدیکی آنان به حاکمیت امپراتوری را ارائه میدادند.
آنها همیشه هدایایی برای شاه میآوردند که برخی آن را باج و خراج و مالیات سالانه میدانند؛ اما نقوش بهجامانده چیز دیگری به ما میگویند. میتوان گفت منظور از نقوشِ کسانی کهشی، حیوان، منسوجات، نوشیدنی و خوراکی خاصی حمل میکنند، این است که ملل تابعه با محصول و نشانه آن ملت به تصویر کشیده شوند. مثلاً نمایندگان لیدیه با بازوبندهای طلا مشخص هستند؛ بازوبندهایی که نظیرشان در گنجینه سیحون موزه انگلستان وجود دارد. نمایندگان ایالات جنوبی آفریقا حیوانی به نام اُکاپی و عاجهای فیل دارند و این هم به فرهنگ آنها اشاره میکند.
تخت جمشید پس از ورود اسلام به ایران نیز بنایی تاریخی و مذهبی به شمار میرفت و ساختش را به سلیمان نبی نسبت میدادند. آنها جمشید را با سلیمان نبی یکی میدانستند. در کتابهای مورخان دوران اسلامی از قرن چهارم به بعد، تخت جمشید بنایی عظیم توصیفشده که تا مدتهای طولانی آن را به جمشید یا سلیمان نبی نسبت میدادند و سازندگانش را دیو و اجنه میدانستند.
فرانکویچ نیز به معبد بودن تخت جمشید اشاره دارد و معتقد است که آتشدان و بازمانده معبد در نزدیکی زاویه شمال غربی تخت جمشید قرار دارند. در محل موردنظر او سه تختهسنگ لبهدار بر زمین وجود دارد که از یک مدخل یا اتاق دروازه باقیماندهاند و هنوز جای پاشنه در، در آن دیده میشود. فرانکویچ این گودی پاشنه و سنگهای کنار آن را آتشدان و بقایای معبد پنداشته است.
گرچه مهرداد بهار تخت جمشید را باغی مقدس با درختان سنگی وصف میکند؛ اما تطبیق آن با معابد یا پرستشگاههای مقدس بینالنهرینی آشور و بابل معبد بودن این تختگاه هخامنشی را زیر سوال میبرد.
برخی احتمال رصدخانه بودن تخت جمشید را نیز بیان کردهاند و معتقدند اینجا محل رصد ستارگان و انجام مطالعات نجومی بوده است. البته این احتمال بسیار دور از ذهن به نظر میرسد و برای اثبات رصدخانه نبودن آن نیز دلایل زیر را مطرح کردهاند:
محاسبات نجومی هخامنشیان بر اساس محاسبات ریاضی بود و خیلی با رصد چشمی یا اندازهگیری سایهها و تابش خورشید سروکار نداشتند. البته بسیار پیش از آنان در میان اقوام بومی فلات ایران و بابلیان و آشوریان این روشها مرسوم بود اما اثری از رواج این روش در دوره هخامنشیان دیده نمیشود.
بناهای موردنیاز برای رصد ویژگیهای خاصی دارند که در معماری تخت جمشید تقریباً هیچیک از آنها به چشم نمیخورد.
رصد آسمان نیاز به ساختمان یا برج رصدی با ارتفاع زیاد دارد. بنای رصد باید در محوطهای کاملاً باز قرار داشته باشد تا بتوان از همه طرف نسبت به افق، دید باز و گسترده داشت. این در حالی است که نه در محوطه تخت جمشید و نه بر فراز کوه رحمت هیچ برج رصدی ساخته نشده است و حتی تکیه تخت جمشید بر کوهی بلند، مانع دید مستقیم افق میشود.
یکی دیگر از کاربردهایی که برای تخت جمشید بیانشده است، استفاده از آن برای تعیین زمان دقیق نوروز بر اساس تابش نور خورشید و استفاده از ساعت آفتابی در آن بوده است. برخی وجود بعضی علائم روی سنگها بهویژه سنگهای کاخ سه دروازه را شاهدی برای این کاربرد میدانند. آنها بر این باورند که این علائم نوعی ساعت آفتابی برای تعیین دقیق زمان نوروز در اول فروردین برابر با ۲۱ مارس را نشان میدهند.
در اینجا باید گفته شود که زمان دقیق نوروز در زمان هخامنشیان با زمان وقوع نوروز در زمان حال یکی نیست! در زمان هخامنشیان تنها یکبار در زمان کمبوجیه سال نو مصادف با ۲۱ مارس یا اول فروردین شد و در باقی سالها این روز در اواخر اسفند تا اوایل اردیبهشت و بهصورت متغیر گرامی داشته میشد.
موافقان این فرضیه، سنگ موسوم به ساعت آفتابی را نشانه این کاربری میدانند؛ اما تالاری که این سنگ در آن قرار دارد، در زمان هخامنشیان از همه سو با دیوار مسدود بود و اصلاً نور خورشید در آن نمیتابید؛ پس چگونه این ساعت کار میکرده است؟
از سوی دیگر تخت جمشید بر دامنه کوه رحمت واقعشده است و کوه جلوی رسیدن نور خورشید در ابتدای طلوع به این بنا را میگیرد. نور خورشید تنها هنگامیکه کاملاً روز میشد بهکل بنای تخت جمشید و خصوصاً بنای سه دروازه میرسید.
محور زمین و جهت تابش خورشید نیز در ۲۵۰۰ سال قبل با امروز تفاوت بسیاری داشته است. کارشناسان نجوم میدانند که به دلیل چرخش محور زمین در ۲۵۰۰ سال، تنها با محاسبات دقیق ریاضی و ستارهشناسی میتوان جهت تابش خورشید را بر اساس محور زمین در زمان هخامنشیان تعیین کرد.
علائم و نشانههای موجود روی این سنگ نه به نشانههای نجومی ارتباط دارند و نه نشانگر چهار جهت اصلی هستند. آنها تنها نشانههای معماری و امضای معمار و سنگتراش محسوب میشوند که در دیگر پایه ستونها نیز به چشم میخورند. این سنگ را میتوان پایه زیرین ستونی دانست که امروزه دیگر اثری از آن وجود ندارد. هرچند نمیتوان منکر این شد که برخی آیینهای ویژه از جمله جشنهای بهاری در این محل برپا میشده اند و اینجا تنها محل برگزاری نوروز نبوده است.
برخی دیگر از کارشناسان، تخت جمشید را پایتختی آیینی میدانند و بر این باورند که پاسارگاد و پارسه صرفاً برای مراسم خاص مورد استفاده قرار میگرفته اند. پاسارگاد برای برگزاری آیین و تشریفات مربوط به سلطنت و تاجگذاری شاهان هخامنشی بود و پارسه برای تشریفات و آیینهای دیگر استفاده میشد. محققان معتقدند که به سبب وجود آرامگاههای بزرگان و نامآوران، پاسارگاد و پارسه مراکز روحانی ایرانیان هخامنشی بودهاند مانند اورشلیم و واتیکان که به دلیل اهمیت آیینی خود حوادث بسیاری را میزبانی کردهاند.
هدف داریوش بزرگ از ایجاد این کوشک ساختن پایتخت اداری و سیاسی نبود چرا که این محل فاصله زیادی از مرکز مملکت داشت. میگویند او میخواسته مرکزی برای برگزاری تشریفات ایرانی داشته باشد و جایی برای برگزاری جشن نوروز به شمار میرفت؛ مراسمی که هم عید شاهانه بود و هم جشنی دینی و ملی.
در این کوشک شاهی، چهار قسمت مهم ساختهشده بود که شامل کاخهای رسمی و تشریفاتی، سراهای نشیمن و کاخهای کوچک اختصاصی، خزانه شاهی و دژ و باروی حفاظتی میشد. وسعت کاخهای تخت جمشید را ۱۲۵ هزار مترمربع تخمین میزنند.
در جنوب و شمال این سکو یا صفه خانههای بزرگان کشوری و سپاهی در میان دو دره جای داشتند و در سمت غرب، جنوب غربی و شمال غربی شهر پارسه شکل گرفت. خانهها از خشت خام بودند و به همین دلیل در برابر آتشسوزی اسکندر تاب نیاوردند و از میان رفتند. در ادامه به بررسی بیشتر جوانب معماری این اثر باشکوه پرداخته خواهد شد:
یکی از اصول شگفتانگیز در معماری تخت جمشید این است که نسبت ارتفاع سردرها به عرض آنها و نسبت ارتفاع ستونها به فاصله بین دو ستون، نسبت طلایی است. نسبت طلایی نسبت مهمی در هندسه محسوب میشود که در طبیعت وجود دارد و استفاده از آن در تخت جمشید حکایت از هنر ایرانیان باستان در معماری دارد.
همچنین پژوهشهای نیلندر، آقا و خانم تیلیا، مایکل رُف، کِرِفتِر و ا.هِسه نشان میدهد که اعداد و اندازهها اتفاقی انتخابنشده و از نظم خاصی پیروی میکنند. کوچکترین واحد اندازهگیری یک انگشت (۲.۲ سانتیمتر با مقیاس امروز) بوده و واحدهای دیگر عبارت بودند از:
۱– کف یا قبضه برابر ۴ انگشت یا ۸.۷ سانتیمتر
۲– گام تخت جمشیدی برابر ۱۶ انگشت یا ۳۴.۷ تا ۳۴.۸ سانتیمتر
۳– آرش (گز) برابر ۲۴ انگشت یا ۵۲.۱ تا ۵۲.۲ سانتیمتر
بهترین مورد برای بررسی مقیاس گام تخت جمشیدی، پلکان شرقی آپاداناست که بهسرعت رابطه منطقی طول و عرض قسمتهای آن مشخص میشود. جبهه پلکان را میتوان به قسمت شمالی (سان سربازان و بزرگان)، مرکزی (مهتابی جلو) و جنوبی (سان هدیهآوران) تقسیم کرد. هر یک از این قسمتها ۷۸ گام طول و ۹ گام بلندی دارند. قسمت میانی مهتابی جلو، ۹ گام بلندی دارد و طولش دو برابر این مقدار است. هر یک از دو شیب پلکانهای متقارن این قسمت دارای قاعدهای به طول ۳۰ گام هستند. از لبه مهتابی جلویی تا آغاز شیب هر یک از پلکانهای متقارن مهتابی عقبی، ۷۸ گام فاصله است. در همه این اعداد ضریبی از عدد ۳ را مییابیم که در ایران باستان قداست داشته است.
در واقع اعداد ۳، ۷ و ۹، اعدادی مقدس به شمار میرفتند و نمونههایی از کاربرد این اعداد در تخت جمشید اثباتشده است:
۱– آپادانا در مجموع ۷۲ ستون دارد که میتواند اشارهای به ۷۲ فصل یسنای اوستا و کمربندی به نام کشتی (کستی) باشد که از هفتاد و دو نخ پشم سفید گوسفند بافته میشد و ایرانیان باستان آن را به کمر میبستند.
۲– بر نقشهای بار عام کاخ صدستون و نقش نمای آرامگاه، پادشاه و شش تن از یارانش به تصویر کشیده شدهاند؛ درست مثل قرار گرفتن اهورامزدا در میان شش فرشته بزرگ بر اساس باور ایرانیان باستان است و حکایت از زرتشتی بودن هخامنشیها نیز دارد.
۳– پلکان بزرگ شمال غربی ۱۱۱ پله (۳ بار تکرار ۱) دارد که حاصلضرب ۳۷ (۳ و ۷) در عدد ۳ است. شمار منزلهای راه شاهی از شوش تا سارد هم درست ۱۱۱ عدد بود و این یکسانی نمیتواند تصادفی باشد. به این نکته توجه کنید که یک پاگرد پلکان مورد بحث را به دو قسمت تقسیم میکند؛ یکی ۶۳ پله دارد که حاصل عبارت ۳×۳×۳×۷ است و همچنین بهصورت ۳ و ۲ برابرش ۶ در کنار هم نوشته میشود و دیگری ۴۸ پله دارد یعنی ۱۶×۳.
از این دست رمز و رازها در بخشهای دیگر نیز دیده میشود:
۱– ۳ درگاه کاخ دروازه همه ملل و کاخ سهدر، ۳ ردیف حجاری بر پلکانهای آپادانا، ۹۹ ستون در تالار شمالی خزانه؛
۲– ۱۴۷ نفر هدیهآور بر قسمت جنوبی پلکان شرقی آپادانا (۳×۷×۷ یا ۷×۲۱) و ۱۶۸ سرباز، مِهتر و بزرگزاده بر قسمت شمالی آن (۷×۲۴)؛
۳– ۲۳۴ گام تخت جمشیدی در طول پلکانهای آپادانا (۱۳×۱۸ و ترتیب ۲ و ۳ و ۴ در این رقم)؛
۴– ۷۲ گام تخت جمشیدی در طول نقش بارعام خزانه (در اصل بر جبهه مرکزی پلکانهای آپادانا)؛
۵– ۷۲ گام تخت جمشیدی در فاصله میان هر یک از ستونهای کاخ صدستون.
سنگهای بهکاررفته در تخت جمشید بیشتر از دو نوع هستند:
۱– کمی صخرهای از جنس سنگ آهکی به رنگ خاکستری شفاف که در آن سنگوارههایی از دوره کرتاسه میانی (سومین دوره دوران میانهزیستی و ۱۴۵٫۵ تا ۶۵ میلیون سال پیش) به چشم میخورد. این سنگها را از معادن شمال غرب صفه و اطراف تخت جمشید و نواحی دور و نزدیک آن میآوردند.
۲– سنگی صخرهای از جنس سنگآهک ولی سختتر و فشردهتر از نوع اول که به رنگ خاکستری مایل به سیاه است. این سنگها را از معادن مجدآباد در ۴۰ کیلومتری غرب تخت جمشید میآوردند.
برای کندن و استخراج تختهسنگها مراحل سختی پشت سر گذاشته میشد. در ابتدا باید بدانید که خاکسنگ در قسمتهایی از آن هنوز کامل خرد و آرد نشدهاند و بهاصطلاح حالت زبره دارند. برای برداشت سنگها اول بر لبه صخرههای پهن، قسمت بدونِ زبره را معین میکردند و با کلنگ یک سردسته کوتاه به نام کِنِر، قلم، تیشه و میخهای مخصوص، گودالهایی به عمق ۶۰ سانتیمتر را در فواصل مشخص میکندند. سپس در آنها گوههایی از چوب خشک میگذاشتند و بر روی آن آب میریختند. گوه ابزاری سهگوش است که نوکتیز آن در فاصله بین دو جسم فرو میرود و برای ایجاد شکاف بین اجسام و تنظیم بهتر از آن استفاده میشود.
پس از مدتی، آب، گوهها را منبسط میکرد و جای تنگ به سنگ فشار میآورد و تکه بزرگی از آن به بیرون میپرید. اگر رگههای خوبی در سنگ بود از همانها استفاده میکردند و برای بریدن آنها از گیره و اهرم بهره میبردند. گاهی با کنر راهروهایی را در میان تختهسنگها ایجاد میکردند تا بتوانند بهصورت عمودی وارد آن شوند و قطعات را بشکافند و آنها را خرد کنند. هنوز در پایین آرامگاه نیمهتمام در ۵۰۰ متری جنوب صفه میتوان آثاری از این راهروها را دید.
در برخی مواقع تختهسنگها را در همان محل استخراج بهصورتی زمخت میتراشیدند و در گوشه و کنارش زائده هایی گیره مانند را باقی میگذاشتند تا بتوان آنها را برای بستن و حمل کردن سنگها بهکار گرفت. لبهها بههیچوجه تیز و پرداخته نمیشدند تا به هنگام کار دچار شکستگی نشود. تکه نیمه تراشیده و زمخت را به سمت پایین میغلتاندند تا از راه رودخانه و جاده به محل کار برسد.
یکی از دلایل شهرت معماری تخت جمشید استفاده از ستونهای چوبی در آن است. معماران تخت جمشید فقط زمانی سنگ بهکار میبردند که بزرگترین سروهای لبنان یا ساجهای هند توانایی لازم برای تحمل بار سقف را نداشتند. این در حالی بود که تنها ته ستونها و سرستونها از سنگ بودند.
همچنین نقوش بسیاری در دیوار و ستونهای تخت جمشید دیده میشود که توجه بازدیدکنندگان را به خود جلب میکنند. این نقش برجستهها تنها نقش زیبا کردن ساختمان را بر عهده ندارند بلکه ویژگیهای مردم درگذشته را نیز روایت میکنند. حجاریهایی همچون تصویر سران اقوام، سرستون افسانهای و غیره همه و همه هرکسی را بهسوی خود میکشانند.
نقوش برجسته کاخهای تخت جمشید از بااهمیتترین آثار باستانی محسوب میشوند که کیفیتی کمنظیر دارند و تاکنون اطلاعات بسیاری را بهدست کارشناسان دادهاند. البته تاکنون تحلیل معتبری بر روی آنها انجامنشده است؛ اما کارناوال در مطلبی بهصورت مفصل به آنها خواهد پرداخت تاکمی بیشتر در موردشان بدانید.
نکته جالبتوجه درباره این نقوش نحوه آراستن آنهاست. معماران و هنرمندان به کندن و ایجاد نقشها اکتفا نکرده و آنها را زینت دادهاند. نقشها از سه طریق آراسته میشدند:
۱– چسباندن فلزهای گرانبها بهصورت رویه تاج، گوشوار، طوق (گردنبند)، یاره و نظایر آن توسط سوراخهایی که در دو طرفشی موردنظر برای گوهرنشانی ایجاد میکردند. مثال: یک قطعه زرین از تاجی ترکدار در کاخ آپادانا؛
۲– نگاریدن و نقر کردن (کندهکاری) برای تزیینات اصلی لباس، تاج و کلاه با سوزن، به نحوی بسیار ظریف. مثال: درگاههای کاخ داریوش و حرمسرا؛
۳– رنگآمیزی و استفاده از رنگها برای دیدنی کردن نقوش. مثال: کاخ سه دری و صدستون.
جالبترین نکته در ساخت کاخ تخت جمشید این است که در روی هم گذاشتن سنگها از هیچ ملاتی به هنگام ساخت استفاده نمیشد. سازندگان دو سطح برهم چسبیده را آنقدر میتراشیدند که کاملاً صاف شوند و به خوبی روی یک دیگر بنشینند. آنها فقط قسمت میانی دو سطح را زبرتراش باقی میگذاشتند تا به خوبی به هم بچسبند.
برای پیوستن سنگها از علائم خاصی استفاده میشد تا اشتباهی رخ ندهد؛ مثلاً روی ستونی که قصد برپا کردنش را داشتند، پیش از بالا بردن، چند علامت یکسان بر لبه قطعات مجاور هم حک میکردند. این نقاط به هنگام سوار کردن قطعات بر رویهم میافتادند و خط و طرح موردنظر شکل میگرفت و نشان از درستی کار داشت.
برای پیوست دادن سنگها چند روش وجود داشت:
۱– قفل و چفت که در آن قسمتی از یک تختهسنگ را برجسته میکردند و به همان نسبت یک گودی در تختهسنگ دیگر کنده میشد. قسمت برجسته مثل زبانه در گودی مزبور میرفت و دو سنگ به هم میچسبید.
۲– در دو سنگ مجاور، دو گودی همانند و مرتبط ایجاد میکردند و آنها را با میله آهنی به نام بست به هم وصل میکردند، سپس بر رویش سرب مذاب میریختند و صیقل میدادند. این به ستها را بهصورت دمچلچلهای، استوانه، قلمی یا صاف و سرتبری میساختند. جالب آنکه در هر دورهای بست های بهخصوصی بهکاررفته است و از روی آنها میتوان تاریخ بناها را دریافت. مثلاً بست های دم چلچلهای در زمان داریوش و بست های قلمی در زمان اردشیر یکم بهکار رفتهاند.
همچنین ستونهای پارسه حوادثی مثل زلزله را پشت سر گذاشته و مقاومت خوبی از خود نشان دادهاند. در نگاه اول فکر میکنید که همه آنها بهصورت یکپارچه ساختهشدهاند؛ اما در حقیقت تکهتکه هستند و تکهها بر روی یکدیگر قرار دارند. دو تکه ستون با سرب مذاب به هم متصل شدهاند و همین رمز پایداری این سازه است. این سرب، هم محل اتصال دو تکه ستون را محکم میکند و هم نقش مهمی برای مقاومت سازه در مقابل زمینلرزه دارد. سرب فلز چکشخوار و نرمی است و به همین دلیل به هنگام بروز زمینلرزه از خودش واکنش نشان میدهد و خرد نمیشود. فنر لای ستونها در ساختمانهای امروزی و مدرن نیز همین کار را انجام میدهد.
شیوه حمل سنگها در آن زمان نیز در نوع خود جالبتوجه است. در زمان ساخت پارسه، هر سنگ را روی چند تخته چوبی بزرگ میگذاشتند. تختهها را روی غلتکهای چوبی قرار میدادند و با هل دادن و جابهجا کردن غلتکها سنگها را جابه جا میکردند. در جاده حیوانات بارکش را بهکار میگرفتند و در رود از زورق (نوعی قایق) بهره میگرفتند تا سنگها را به محل موردنظر برسانند. این احتمال میرود که در صورت امکان در برخی مکانها گل و شن میریختند و تختهسنگها را بر روی همانها هل میدادند و پیش میبردند.
بسیاری در نگاه اول فکر میکنند که برای جایگذاری قطعات بالایی درگاهها و ستونها تل خاکی در کنار آنها ایجاد میکردند. سپس راهی با شیبی تند درست کرده و قطعات را میغلتانیدند تا بهجای خود برسند. این روش در بسیاری از بناها بهکاررفته اما ستونهای بلند تخت جمشید این کار را غیرممکن جلوه میدهد. مثلاً برای ستونهای کاخ آپادانا که ۲۲ متر ارتفاع دارند نمیتوان چنین روشی را بهکار برد. تنها چیزی که میتوان در مورد تخت جمشید پذیرفت این است که در آن زمان هم مانند امروز از داربست استفاده میکردند و با قرقره و چرخ سنگها را بالا میکشیدند. چوب کاج، بلوط و سدر بهترین گزینهها برای ساخت این داربست بودند و کشف چند قرقره هخامنشی نیز این نظریه را کاملاً تأیید میکند.
مراحل مختلف تراش سنگها با قلمهایی متفاوت انجام میشد:
مرحله اول: قلمهای زمخت، کنر، پتک، تیشه مخصوص، چکش و دیگر ابزار مناسب برای جدا کردن سنگ.
مرحله دوم: قلمهای یک یا چند دندانهای (شانهای) برای درآوردن سطوح به شکل دلخواه.
پسازاین مراحل قسمتهای تراشیده شده را با برادههای سنگی و صمغهای مخصوص صاف و شفاف میکردند. تراشکاران علامت مخصوص خود را بر روی سنگهای تراش دادهشده باقی میگذاشتند که این علامتها کمک بسیاری به شناخت رمز و رازهای معماری تخت جمشید کرده است.
شهر پارسه یا تخت جمشید از بخشها و کاخهای متعددی تشکیلشده است که در ادامه به معرفی و بررسی تفصیلی هریک از آنها پرداخته میشود.
راه ورود به شهر پارسه، یک جفت پلکان قرینه در شمال غربی مجموعه است. پیش از رسیدن به این پلکانها محوطهای را بهاندازه ۱۰ سانتیمتر از سطح زمین بالا آورده و سنگفرش کردهاند. در امتداد اضلاع کوتاهتر این محوطه، پلکانی را میبینیم که ۶۳ پله دارد و درنهایت به پاگردی وسیع میرسد. این پلکانها همچون دستانی به نظر میرسند که از آرنج خمشدهاند. گویی این دستان میخواهند افراد را از زمین بلند کنند و در آغوش خود جای دهند.
پس از پاگرد و چرخشی ۱۸۰ درجه، پلکانی ۴۸ پلهای وجود دارد که در ارتفاع حدود ۱۲ متری از سطح زمین به ابتدای صفه (سکو) میرسد. با این حساب، بر رویهم ۱۱۱ پله (۴۸+۶۳) دارد که طول و عرض و ارتفاع یا پاخیز آنها به ترتیب ۶۹۰، ۳۸ و ۱۰ سانتیمتر است. سنگهای آهکی بهکاررفته در ساخت این پلکانها نامنظم و بزرگ هستند. از هر تختهسنگی چهار یا پنج پله درآوردهاند. آنها بدون ملاط بر روی یکدیگر چیده شده و بست های مستطیل شکل آنها را به هم پیوند دادهاند. بد نیست بدانید این نوع بست و تراش میتواند نشان از ساخت این قسمت در دوره خشایارشا باشد.
بسیاری از این پلهها بهمرورزمان و به دلیل گزند آبوهوا ساییده و شکسته شده و در دهه ۵۰ خورشیدی توسط متخصصان ایتالیایی و ایرانی تا حدی مرمتشدهاند.
از جمله نکاتی جالب در مورد پلهها میتوان گفت که پلهها دارای ارتفاع کمی هستند و توجه بسیاری از متخصصان را به خود جلب کردهاند. برخی از مورخان بر این باور بودند که این ارتفاع کم به دلیل راحتی عبور و مرور اسبها بوده است؛ اما رفتن سواران به بالای صفه تصوری اشتباه به نظر میرسد. احتمال دارد در زمانی که از تخت جمشید پاسبانی نمیشده، حیوانات بارکش از این پلهها بالا و پایین میرفتند؛ اما اسناد، عبور و مرور سوارهها از این پلهها را رد میکنند. به نظر میرسد در ایران باستان با اسب به درون کاخ شاهی رفتن ممنوع و نشانه کوچک شمردن بارگاه فرمانروا بوده است. امروزه کارشناسان معتقدند پلهها به این دلیل کوتاهتر از حد معمول ساختهشدهاند که خدشهای بهراحتی و ابهت میهمانان هنگام بالا رفتن وارد نشود چراکه برحسب تصاویر، آنها با لباسهای فاخر و بلند در این محل حاضر میشدند. بزرگان اداری و سپاهی باید میتوانستند بهراحتی و گفتگو کنان این پلهها را طی کنند؛ ضمن آنکه بر اساس نقش و نگارها بسیاری از این نجبا سالخورده بودند و پلههای بلند برای آنها مناسب نبوده است.
برخی پژوهشگران بر این باورند که در زمان برگزاری جشنها، بزرگان پارسی و ایرانی از پلکان راستی و نجبای قبایل دیگر از پلکان چپی استفاده میکردند.
کناره پلکانها جان پناهی وجود دارد که دارای کنگرههای چهار پلهای بوده و برخی از آنها هنوز سرپا هستند. کنگرهها بلندیهای سر دیوار، حصار، قلعه و دیوارها هستند که ساختاری پلهپله دارند و در اغلب ساختمانهای باستانی ایران دیده میشوند. یکی از کاربردهای کنگره در دژهای کهن، این بوده که دژبانان در میان دیوار محافظ از جایی مناسب برای تیراندازی یا نیزهاندازی برخوردار باشند. در این قسمت از تخت جمشید هر کنگره ۶۴ سانتیمتر بلندی داشته و در قسمت پهنتر آن فرورفتگی یا طاقچهای مستطیل شکل درآورده بودند. گفته میشود این کنگرهها نماد دژهای پارسیان و فرورفتگی آنها نشان دروازه اژدها بوده است.
بهجز پلکانی که از آن نام بردیم ورودی دیگری نیز به تخت جمشید وجود دارد که آن درب کوچکی در شمال غربی صفه است. در اینجا کوهپایه و صفه به هم چسبیدهاند و بدون بالا رفتن از پله میتوان به صفه رسید. در فاصله ده متری جنوب این درب فرعی، سه تختهسنگ لبهدار، روی زمین وجود دارد که بقایای یک مدخل یا دروازه بودهاند. هنوز جای پاشنه درب را میتوان در این مدخل دید که رو به سمت جنوب باز میشده است.
ژ.دوفرنکویچ این گودی پاشنه و سنگهای کنارش را آتشدان و باقیمانده یک معبد دانسته و فرضیات بسیاری را در این مورد ارائه داده است؛ چیزی که هیچگاه به اثبات نرسید.
در بالا و میان دو سر پلکان ورودی، جلوخان کوچکی نیز وجود داشته است که امروزه میتوان آثار آن را دید. در شرق جلوخان، پلکانِ ورودیِ کاخ کوچکی به نام دروازه همه ملل یا دروازه همه کشورها قرار دارد که بسیاری آن را با عنوان دروازه ملل میشناسند. این کاخ میزبان نمایندگان همه اقوام تابع ایران بوده است و همه پس از عبور از آن راهی کاخ بار (آپادانا) میشدند. ازاینرو به آن کاخ انتظار یا کاخ دالان انتظار نیز میگویند. دروازه همه ملل متعلق به دوره خشایارشا است؛ برخی میگویند پیریزی این بنا توسط داریوش بزرگ صورت گرفته؛ اما همه شواهد حاکی از آن هستند که خشایارشا آن را بهپایان برده است. این بنا تالاری با دیوارهای خشتی، سه درگاه بزرگ و چهار ستون بلند برای نگهداشتن سقف دارد.
وسعت تالار این کاخ ۶۱۲.۵ مترمربع است. بام کاخ ۱۸ متر از سطح جلوخان پلکان ورودی ارتفاع دارد و تیغه کنگرههایش ۳۳ متر از سطح دشت بالاتر هستند. ارتفاع ستونها به بیش از ۱۶.۵ متر میرسد؛ دو تا از این ستونها تا سال ۱۹۶۵ میلادی برپا بودهاند و یکی دیگر را هم با خردریزها و شکستههای دو ستون دیگر ساختهاند. ستون تازه ساختهشده کاملترین ستون تخت جمشید کنونی به شمار میرود.
کاخ دروازه ملل یک ورودی اصلی و دو خروجی داشته است که امروزه بقایای دروازههای آن در محل دیده میشود. بر دروازهها طرح مردان بالدار و طرح دو گاو سنگی با سر انسانی به چشم میخورد. بالای این دروازهها شش کتیبه میخی قرار دارد که پس از ذکر نام اهورامزدا چنین مضمونی را بیان میکنند:
“هرچه به دیده زیباست، به خواست اورمزد انجام پذیرفته است.”
دروازه جنوبی این کاخ رو به کاخ آپادانا یا کاخ بزرگ بار باز میشود.
کاخ آپادانا یا کاخ بار داریوش را میتوان عالیترین و باشکوهترین و وسیعترین ساختمان مجموعه دانست؛ حقیقتی که اریک اشمیت (حفار تخت جمشید) نیز به آن اذعان داشته است. این کاخ بهفرمان داریوش بزرگ بنا شد و به برگزاری جشنهای نوروزی و میزبانی از نمایندگان کشورهای وابسته اختصاص یافت.
ورود به این کاخ از طریق دو پلکان دو طرفی میسر است؛ یکی در سمت شمال و چسبیده به ایوان شمالی و دیگری در شرق و متصل به ایوان شرقی. بر روی دیوار این پلکانها نقوش و کتیبههای باشکوهی به چشم میخورد که در آینده بهطور مفصل در مورد آنها سخن خواهیم گفت. بهطورکلی میتوان این کاخ را به این قسمتها تقسیم کرد:
۱– حیاطی به شکل حرف L که چند عامل در آن جلبتوجه میکند؛ تخت سنگی حوض مانند که کاربرد آن هنوز در هالهای از ابهام قرار دارد و راه آبهای زیرزمینی که در شمال و شمال غربی و شرق حیاط دیده میشوند.
۲– پلکانها که نقوشی زیبا و چشمنواز و پرمعنا دارند که ازجمله آنها میتوان به تصاویری از نمایندگان کشورهای مختلف به همراه هدایایی در دست اشاره کرد که هر بخش از آن به یکی از ملل اختصاص دارد.
۳– ایوان غربی که بیش از ۱۴ متر از سطح دشت بالاتر است.
۴– ایوان شمالی که ۱۵۰۰ مترمربع وسعت دارد و با یک پلکان دوطرفه به حیاط میرسد. این پلکان به دلیل نقش و نگارها و ساختار از شاهکارهای دوره هخامنشی به شمار میرود.
۵– ایوان شرقی که از آن با عنوان پراهمیتترین بخش بنا یاد میکنند که نقشهای زیبا و باشکوهی دارد. ستونهای این ایوان دارای سرستونهایی به شکل شیر دو سر هستند.
۶– برجهای چهارگانه که به شکل مربع و چند طبقه و در چهار طرف بنا هستند.
۷– تالار مرکزی آپادانا که سقفی با ارتفاع بیش از ۲۰ متر دارد و دارای وسعت و شکوهی بیسابقه در تاریخ هنر است؛ بهطوریکه بیش از ۱۰ هزار مهمان را در آن پذیرا بودند. ستونهای این تالار دارای حجاری گاو دو سر و گلوبوته هستند.
۸– محوطه جنوبی که در جنوب تالار مرکزی قرار دارد و در آن اتاقهای دراز و انبار مانند ساخته بودند که باهم ارتباط داشتند.
۹– مهتابیهای جلویی و عقبی که نقوش سرو، نخل، شیر گاو شکن (نمادی از اسطوره زایش خورشید و جشن شب یلدا) و غیره را میتوان در آنها یافت.
۱۰– پلکانی در قسمت جنوب غربی کاخ وجود دارد که دسترسی به کاخ تچر را میسر میکند.
از نخستین بناهایی که در تخت جمشید بنا نهادند کاخ داریوش معروف به تچر بود. این کاخ در جنوب غربی آپادانا و به سمت آفتاب قرار دارد. این بنا سنگهای خاکستری و بسیار صیقلی دارد؛ بهطوریکه عکس افراد در آن میافتاده است و همین باعث شده تا آن را آینهخانه نیز بخوانند. کاخ تچر بر روی سکویی ساختهشده که ۲.۲۰ تا ۳ متر از کف آپادانا و حیاطش بالاتر است. طرح این ساختمان مستطیلی است و شامل عناصر زیر میشود:
۱– یک تالار مرکزی که سه ردیف ۴ تایی ستون دارد و اتاقهای کوچکی در پیرامون آن قرار گرفته است.
۲– دو اتاق مربع شکل، در شمال، که هر یک ۴ ستون داشتهاند و با اتاقهای باریک و بلند جانبی محدود میشدند.
۳– یک ایوان ۸ ستونی در جنوب که به دو اتاق جانبی راه داشته است.
۴– یک پلکان دو طرفه در جنوب بنا که بر بدنه آنها نقش افرادی که بره و خوراکی و یا ظرف آشپزخانه در دست دارند حجاریشده است.
۵– کتیبهها و نقش و نگارها که هر یک اطلاعاتی ویژه به ما میدهند و در آینده بهطور مفصل از آنها سخن خواهیم گفت. میتوان کتیبههای گوناگونی از زمان هخامنشی تا دوران قاجار در این کاخ یافت و به همین دلیل از آن بهعنوان موزه خط نیز یاد میشود.
۶– حیاط جنوبی که نقوشی همچون سربازان، گاوهای در چنگ شیران، خدمه و غیره در آن به چشم میخورد.
۷– پلکانی در جنوب حیاط قرار دارد که ما را به بقایای کاخی که از آن با عنوان کاخ ه یاد میشود میرساند و پلکانی در شرق نیز به شمال کاخ هدیش منتهی میشود.
کاخ ه بنایی نیمه ویران است که دو پلکان منقوش دارد. طرح نقش آن متشکل از دو گروه ۱۶ نفره از نیزهداران پارسی بوده که در مقابل یکدیگر و در دو سوی کتیبهای فارسی ایستادهاند. برخی بر این باورند که این پلکان از ابتدا در این محل نبوده و در جنوب کاخ ج (که در ادامه در موردش سخن میگوییم) وجود داشته است. اردشیر سوم این پلکان منقوش را به کاخ ج افزوده بود؛ اما بعدها قطعات منقوش را از محل خود کنده و به اینجا آورده است. این در حالی است که پلکان اصلی به گواهی قطعه مکتوب آن، مربوط به بنایی بوده که خشایارشا آن را آغاز کرده و اردشیر یکم بهپایان رسانده است. نقش سی گروه هدیه آور نیز در میان نقوش این پلکان دیده میشود.
هدیش یا کاخ اختصاصی خشایارشا بنایی در مرتفعترین قسمت صفه تخت جمشید است که از طریق دو مجموعه پلکان به کاخ ملکه ارتباط پیدا میکند. به خاطر ویرانی شدید، اطلاعات زیادی در مورد این کاخ بهدست نیامده است و همین باعث شده تا بسیاری آن را کاخ مرموز بخوانند. بر درگاههای بزرگ کاخ نقش خشایارشا به چشم میخورد که تاجی صاف بر سر دارد. بالای این نقش، کتیبههایی به زبانهای فارسی باستان، عیلامی و بابلی به چشم میخورد که او را معرفی میکند. کاخ خشایارشا یک بنای خصوصی بوده است و از ایوان جنوبی آن منظره چشمنوازی از دشت مرودشت را میتوان دید.
این کاخ حدود ۲۵۵۰ مترمربع وسعت دارد و بخشهای زیر را شامل میشود:
۱– تالار مرکزی مربع شکل با اضلاع ۳۶.۵ متری که ۶ ردیف ۶ تایی ستون در آن قرار داشته و قسمت اعظم کاخ است.
۲– ایوان ۱۲ ستونی در شمال تالار مرکزی که با دو درگاه به تالار راه پیدا میکرده است.
۳– دو دستگاه ساختمان در شرق و غرب تالار که اتاق نگهبانان، اتاق چهار ستونی، کفش کن و برج محافظ را در خود داشتند.
۴– یک پلکان دو طرفه در سمت غرب، این کاخ را به کاخ تچر و پلکانی در شمال شرقی آن را به کاخ د پیوند میدهد.
در جنوب کاخ آپادانا، شرق کاخ تچر و شمال کاخ خشایارشا، بقایای بنای بلندی قرار دارد که بر اساس پژوهشها دیواری از خشت خام داشته و به کاخ ج مشهور است. برخی آن را پرستشگاه میدانند چرا که بلندتر از سایر بخشهای تخت جمشید است و جایی چون این شهر باید نیایشگاهی نیز داشته باشد.
پژوهشها نشان میدهند که پلکانی منقوش به تصاویر سربازان و خدمه حامل ظروف و خوراکی در این محل بوده که بعدها آن را کنده و به جنوب حیاط کاخ تچر بردهاند. وجود این پلکان، حکایت از وجود کاخی اختصاصی در این محل است و فرضیه نیایشگاه را منتفی میکند. برخی نیز باغ شاهی را در این مکان جستجو کردند؛ اما دلیل معتبری برای وجود آن در این محل نیافتند. پیدا شدن سکههای مربوط به اردشیر بابکان حاکی از برپا بودن بنا تا زمان ساسانیان است.
در شرق کاخ خشایارشا محوطه روبازی وجود دارد که در آن چند قطعه شکسته از زیر ستون، قلمه و سنگ کندهکاری یافت شده است و باعث شده تا برخی وجود کاخی دیگر به نام کاخ د را در آنجا محتمل بدانند. در زیر این محوطه دیوارهایی موازی از خشت خام یافت شد که فضای میانشان پر از خاک و خردهسنگ بود و هیچ اثری از زندگی مداوم در آنها دیده نمیشد.
حرمسرا یا اندرون، کاخی به شکل L و متشکل از دو ساقه مستطیلی است. یک ساقه یا شاخه از این بنا در قسمت غرب یعنی در جنوب کاخ خشایارشا قرار دارد که به قسمت غربی حرمسرا معروف است. شاخه دیگر در غرب خزانه و شرق کاخ د است و اکنون بهعنوان موزه تخت جمشید و ساختمان اداری از آن استفاده میشود. این بنا را کاخ ملکه نیز مینامند.
دیوارهای ضخیمی این بنا را احاطه کرده بودند و تنها ورودی کوچکی از شمال غربی داشت. این بدین معناست که غریبهها بهسختی میتوانستند وارد آن شوند و همین امر باعث شد تا به آن عنوان حرمسرا یا اندرون بدهند. این مجموعه شامل چند دستگاه ساختمان مشابه بوده است که توسط دو راهروی بلند موازی به هم پیوند داشتند و شامل این بخشها میشدند: تالار چهارستونی و یک یا دو اتاق جانبی.
در سایر قسمتهای مجموعه نقش شاه را به همراه سربازان و عالی منصبان میبینیم؛ اما در اینجا شاه به همراه یک خواجه حرم نقش شده است. کتیبهای در این قسمت کشفشده که به زبان پارسی باستان و بابلی است و به خشایارشا تعلق دارد.
در شمال حرمسرا یک حیاط مستطیل شکل قرار دارد که در شرق کاخ سه دروازه و غرب قسمت شمالی خزانه قرار گرفته است.
کاخ کوچکی در مرکز تخت جمشید قرار دارد که از طریق سه درگاه و چند راهرو به کاخهای دیگر راه مییابد و به همین جهت آن را کاخ سه دری، کاخ سه دروازه و یا کاخ مرکزی میخوانند. در بعضی منابع از این بخش با عنوان کاخ شورا یاد شده است و برخی با عنوان دروازه شاهان نیز از آن یاد میکنند زیرا بر پلکانهای آن نقش نجبای کشور به چشم میخورد که به وضعی دوستانه و غیررسمی به دیدن فرمانروا میروند. پیشازاین ساخت این کاخ را به داریوش بزرگ نسبت میدادند؛ اما امروزه شواهدی در دست است که مشخص میکند سازنده این کاخ اردشیر یکم بوده است.
ساختمان این کاخ طرحی چهارگوش دارد و در میان آن تالاری واقع است که سقفش را بر چهار ستون سنگی بزرگ استوار کردهاند. درگاه ورودی و اصلی این کاخ در دیوار شرقی قرار داشت و پادشاه از آنجا تردد میکرد. دو درگاه دیگر نیز در شمال و جنوب بنا تعبیهشده بودند. از بخشهای مهم این کاخ میتوان پلکان و ایوان شمالی، تالار مرکزی، ایوان جنوبی و حیاطخلوت نام برد. نقوش بسیار مهم و زیبایی در این کاخ به چشم میخورند که مهمترین آنها نقوش نمایندگان اقوام مختلف بر درگاه شرقی هستند که توجه بسیاری را به خود جلب میکنند.
در شرق حرمسرا و جنوب کاخ صدستون بقایای ساختمانی بزرگ دیده میشود که دیواری آن را در برگرفته و خیابانهای پهنی آن را از قسمتهای پیرامونش جدا کردهاند. این ساختمان در طول تاریخ تغییراتی را به خود دیده و هیچگاه به یک شکل نبوده است. گفته میشود سنگ بنای این ساختمان را داریوش بزرگ بنا نهاد. این بنا دژی مستطیل شکل بود و از غرب به شرق این قسمتها را شامل میشد: اتاقهای کوچک سربازان، سه تالار چهار ستونه و یک اتاق ۲ ستونه، دو جفت تالار بزرگ، یک حیاط بزرگ در شرق، چند تالار متوسط ستوندار.
جالب آنکه تمام ستونهای این بنا را از چوب ساخته و با گل و گچ رنگین پوشانده بودند. ساخت این ساختمان در ۵۰۷ پیش از میلاد بهپایان رسید اما کمی بعد متوجه شدند که تمام گنجهای شاهی در این ساختمان نمیگنجد پس به فکر ساخت خزانهای دیگر افتادند. ساختمان جدید عبارت بود از همان خزانه اول به همراه اضافاتی در شمال آن شامل: یک جفت تالار ۲۴ ستونه و یک تالار ۹۹ ستونه و حیاطی با چند تالار و ایوان و اتاقک.
بعدها خشایارشا قسمت غربی این بنا را از میان برداشت تا بنایی دیگر را بسازد. بر اساس شواهد او این کار را به خواست پدرش، داریوش بزرگ انجام داده است. بهجای بخش برداشتهشده ساختمانی دیگر در شمال خزانه دومی ساختند که یک تالار صد ستونی و چند پاسدارخانه را شامل میشد. به این شکل خزانه سوم، یعنی همانی که امروزه آثار آن را میبینیم برپا شد. در میان اشیای مهمی که در این گنج نهفته بود میتوان به یک جفت نقش برجسته بر روی سنگ مرمر اشاره کرد که مجلس بار عام شاهی را نشان میدهد و یا از الواح گلین عیلامی نام برد که بر آنها مطالبی در مورد کارگران و کارفرمایان و اندازه دستمزدشان نوشتهشده است.
دومین کاخ بزرگ تخت جمشید کاخ صد ستون یا تالار تخت است که در شرق حیاط آپادانا قرار دارد. قسمت اصلی این کاخ تالار مربع شکل آن است که وسعتش به بیش از ۴۶۰۰ مترمربع میرسد. سقف تالار بر ۱۰ ردیف ۱۰ تایی ستون سوار شده است و شکوه خاصی را به نمایش میگذارد. گفته میشود که ارتفاع ستونها به ۱۴ متر میرسیده است و همگی منقش به گلوبوته و نخل بودهاند. تالار بسیار مهم صد ستون توسط خشایارشا بنیان نهاده شد و اردشیر یکم ساخت آن را بهپایان رساند. کتیبهای در این کاخ وجود دارد که بر این مطلب صحه میگذارد.
هشت درگاه، این تالار را به دالانها، صندوقخانهها و یک ایوان پیوند میدهد. چند موضوع بر درگاههای تالار صدستون حجاریشده است: صحنه بارعامی که چهار باربر هر طرف دو درگاه شمالی ایجادشده است، صحنه اورنگ بران بر درگاههای جنوبی، شاه شیر کُش و پهلوان هیولاکش بر درگاههای شرقی و غربی.
در شمال ایوان شمالی، حیاطی بزرگ قرار دارد. در شرق بنا، دستگاه ساختمانی مشتملبر تالارها، انبارهای سربازی، راهروها و دالانهای کوچکتر دیده میشود که بهاحتمال زیاد به سلحشوران تعلق داشته است. در شمال این ساختمانها تالاری ستوندار و تعدادی اتاقِ انبار مانند است که آنها را متعلق به سربازان میدانند. در شرق این دو مجموعه ساختمانی، خیابان شرقی تخت جمشید قرار دارد که طول آن به ۳۳۰ متر میرسد. احتمالاً از این خیابان برای عبور گردونههای شاهی و ارابههای نجبا و سپاهیان استفاده میکردند.
کاخ کوچکی در شمال حیاط صد ستون قرار دارد که نیمهتمام باقیمانده اما دارای طرح و کاربردی همچون دروازه ملل است؛ به همین علت آن را دروازه نیمهتمام میخوانند. این بنا چنین قسمتهایی را در خود داشته است: یک تالار چهارستونی با دو درگاه شمالی و جنوبی و دو اتاق جانبی برای پاسداران. در این بخش درگاهها هنوز تکمیلنشدهاند و سازندگان فرصت برپاسازی ستونها را هم نیافتهاند. به دلیل ناتمام ماندن کار، اطلاعاتی درباره معماری و پیکرتراشی را میتوان در آنها یافت.
در شمال این بنا ساختمانهایی وجود داشته است که بر اساس بررسی اشیای یافت شده در شرق آنها، دبیرخانه یا دیوان سرای شاهی بودهاند. از جمله این اشیا میتوان به ۳۰ هزار لوحِ گِلینِ مُهر مانند اشاره کرد که بر آنها اسناد دیوانی تخت جمشید به خط عیلامی نگاشته شده است.
در شمال شرقی خزانه و در ارتفاع ۲۲ متری از سطح آن، چاهی به عمق ۲۶ متر دیده میشود که ۴.۷ در ۴.۷ متر دهانه دارد و در سنگ کندهشده است. در شرق این چاه آثاری وجود دارد که نشان میدهد آب پس از لبریز شدن از چاه به خندقی میریخته که آن را بهموازات خیابان پشت خزانه کنده بودند.
این چاه ارتباطی با راه آبهای زیرزمینی تخت جمشید ندارد و بهاحتمالزیاد برای ذخیره آب آشامیدنی بهکار میرفته است. همچنین احتمال استفاده از این چاه برای گرفتن راه سیلهای موسمی و ممانعت از سرریز شدن جریان آب بر روی کاخها نیز میرود. کارکرد این چاه هر چه بوده فرقی نمیکند بههرحال کندن آن خود یک شاهکار محسوب میشود.
دو آرامگاه کامل در دامنه کوه رحمت و مشرفبه تخت جمشید قرار دارد که متعلق به اردشیر دوم و اردشیر سوم هستند. در شمال شرقی چاه سنگی و در ارتفاع ۴۰ متری آثاری از یک عمارت و یک آرامگاه کندهشده در سنگ به چشم میخورد. بنا دارای این بخشها بوده است: یک اتاق دو ستونی، ایوان دو ستونی در غرب، صندوقخانههایی در شمال و جنوب و تالاری چهارستونی با یک اتاق جانبی در شمال. نمای آرامگاه به تقلید از آرامگاه داریوش در نقش رستم، بهصورت صلیبی ناقص است که میبایست چهار بازوی مساوی داشته باشد؛ اما گویا بازوی پایینی نیمهتمام مانده است. بر اساس نظر بعضی از باستان شناسان این آرامگاه متعلق داریوش سوم است.
در دین ایرانیان باستان، آب، آتش و خاک سه آفریده مقدس بودند و بنابراین مردم نمیتوانستند با سپردن اجسادشان به آنها، آلودهشان کنند. بنابراین مردم راههای دیگری را برای مردگان خود برمیگزیدند. یکی از این راهها، رها کردن اجساد در دخمه بود تا خوراک پرندگان شوند و سپس استخوانهای شان را در استودان یا استخوان دان نگهداری کنند که نمونههایی از آنها در تخت جمشید یافت شده است و دخمه زرتشتیان یزد هم یکی از این موارد محسوب میشود. راه دیگر مومیایی کردن اجساد بود؛ آنها قسمتهای نرم بدن را خارج کرده و آن را با موم و انگبین و مشک پر میکردند. سپس اجساد را در صندوقهای سنگی میگذاشتند و رویشان را محکم میبستند تا آبوآتش و خاک به درون آنها نفوذ پیدا نکند. در ابتدا این صندوقها را بهصورت خانه میساختند مثل آرامگاه کوروش؛ اما بعدها داریوش و جانشینانش قبرهای کندهشده در سنگ را ترجیح دادند و ساختار آرامگاهها تغییر کرد.
زمان ساخت عمارتهای تخت جمشید به بیش از ۲۵۰۰ سال پیش برمیگردد؛ به همین دلیل رعایت بعضی نکات در ساخت بنا و شیوه انجام این کار که جزئیات آن را در کتیبهها یافتهاند، امروزه از عجایب تخت جمشید به شمار میروند.
همزمان با ساخت کاخهای عظیم در تخت جمشید، در دیگر امپراتوریهای بزرگ جهان، بردهداری رواج داشت و کارهای مربوط به ساختوساز و کارهای سخت و سنگین، بخشی از وظایف بردهها بود؛ اما در ایران و در مقر حکومت هخامنشیان، نهتنها زنان و مردان در مقابل کار حقوق دریافت میکردند، بلکه با توجه به مدارک بهجامانده در کتیبهها، کارگران بیمه بودند و از مزایای مختلفی نیز بهره میبردند.
در طراحی و ساخت ستونهای تخت جمشید از قانون طلای هندسی بهره بردهاند و داخل ستونها را با سرب داغ به هم متصل کردهاند. به همین جهت ستونهای بهجامانده از آتشسوزی تخت جمشید تا به امروز توانستند در مقابل زلزلههای مختلف و بلایای طبیعی استوار باقی بمانند. ستونهای چوبی با دو سرسنگی از دیگر طراحیهای عجیب و قابلتوجه در معماری تخت جمشید به شمار میرود. کاخ آپادانا روی ۷۲ ستون ۲۰ تنی قرار گرفته بود که با توجه به وسعت کاخ و وزن و فاصله ستونها، چگونگی تحمل وزن کاخ توسط این ستونها از عجایب مورد سؤال است. روی هر ستون نیز مجسمه شیر دو سر با وزن بیشتر از یک و نیم تن قرار داده بودند. در دو سوی کاخ آپادانا دو ردیف پلکان وجود دارد که در سراسر آن سربازان، سران حکومتی و پادشاهان دیده میشوند. تعداد نقش برجستهها بسیار زیاد بودهاند که امروزه تعداد کمی از آنها باقیماندهاند؛ اما در هیچکدام از تصاویر نشانی از اسارت، جنگ و خونریزی دیده نمیشود.
از دیگر موارد جالب در معماری بنای کاخها در تخت جمشید میتوان به ناودانهای آجری و سفالی قیرگونی شده و کوتاه در سقفها و میان دیوارها، کانالهای روباز و چاه سنگی را اشاره کرد. سیستم کانالکشی و لولهکشی آب و فاضلاب در تخت جمشید نیز توجه باستانشناسان را جلب کرده است.
برای حفاظت از کل بناهای تخت جمشید، ستونهای بلند را با تراش دادن رویهم قرار دادهاند که وجود این تراشها باعث مقاومت بیشتر بنا در مقابل زلزله میشود. میان سرستونها، گل ستونها و پایههای آنها ملاتی دیده نمیشود و این بخشها تنها با استفاده از تراشهای موزون روی هم قرار دارند. کاخها را با رویهم گذاشتن تختهسنگهای بزرگ ساختهاند که برای جابهجا کردن این سنگها از اهرمهای ساده استفاده میکردند. این اهرمها توانایی جابهجایی سنگهایی به وزن ۲۵۰ تن را داشتند. استخراج و حمل این قطعات بزرگ از معادن تا کاخها از بزرگترین شگفتیها در ساخت کاخهای تخت جمشید هستند.
درگذشته تصاویر حکاکی شده بر دیوارهای تخت جمشید با جواهرات و سنگهای قیمتی و نقش و نگارهای رنگی زینت دادهشده بودند، که امروزه اثری از آنها نیست. تراشهای ریز در بخشهایی از بناها نیز بسیار تعجبآور هستند و نشان از پیشرفتگی ابزار سنگ تراشان درگذشته دارند.
در سنگنوشتههای باقیمانده از دوران هخامنشیان در تخت جمشید شرح قابل تأملی از چگونگی قوانین اجتماعی کشف کردهاند. بر طبق اطلاعات خوانش شده توسط باستانشناسان غربی، در زمان هخامنشیان در ایران زنان و مردان حقوق اجتماعی برابر داشتند. زنان میتوانستند کار کنند و در دوران بارداری و زایمان از حمایتهای ویژه بهره میبردند. حق ارث نیز برای زنان و مردان یکسان بود. این برابری اجتماعی ۲۵۰۰ سال پیش در ایران باستان، از بزرگترین دلایل شگفتی تاریخشناسان است.
باستانشناسان به وجود شهری باستانی در نزدیکی تخت جمشید یقین پیداکردهاند، اما هنوز نتوانستهاند این شهر را کشف کنند. از این شهر که در کتیبهها از آن با نام «شهر پارسه» یادشده است، تنها نشانههای کمی یافتهاند، اما تلاش برای کشف مکان این شهر توسط باستانشناسان ادامه دارد.
گرچه امروزه به دلیل تخریب کامل سقف چوبی کاخها، هیچ اثری از آنها نیست، اما باستانشناسان توانستهاند این نقوش را که با نقشهای روی مقبرهها یکسان هستند، بازسازی کنند. نقشهای بازسازیشده در کاخ ملکه مادر که امروزه موزه تخت جمشید است، دیده میشوند.
تمام موارد مطرحشده در زمینههای معماری و نظام اجتماعی در بالا از موارد اعجابآور تخت جمشید هستند، اما شاید بتوان عجیبترین نکته در تخت جمشید را پیام داریوش به آیندگان دانست. در چهار گوشه کاخ آپادانا چهار لوح زرین قرار دارند که پیام صلح و دوستی برای جهانیان را بر آن حک کردهاند. بر جا گذاشتن این الواح در نقاط مختلف با پیامهای یکسان، نشاندهنده عزم داریوش هخامنشی بر جاودان نگهداشتن این نوشتهها دارند.
موزه تخت جمشید کهنترین ساختمان موزه ایران است که با بازسازی کاخ ملکه از مجموعه کاخهای تخت جمشید، کاربری آن را تغییر دادهاند و بهشکل امروزی درآوردهاند. ساخت این موزه که با نام موزه هخامنشی نیز شناخته میشود، در سال ۱۳۱۱ هجری شمسی و به همت پروفسور هرتسفلد که کاوشها در تخت جمشید را رهبری میکرد، آغاز شد. تزیینات داخلی موزه تخت جمشید با ساروج قرمز، توجه گردشگران را جلب میکند. این رنگ را با توجه به ساختار قدیمی این بنا و بهدلیل استفاده زیاد هخامنشیان در تزیینات داخلی تخت جمشید، بهصورت نمادین انتخاب کردهاند.
کاخ ملکه را در زمان پادشاهی خشایارشا و به دستور او ساختهاند. این ساختمان شامل یک تالار اصلی و تعداد زیادی اتاق میشود که ورودیهایش را با نقش و نگارهایی از خشایارشا و خدمه همراهش و همچنین نقوش شیر و هیولا، زینت دادهاند. ۱۲ ستون چوبی در تالار اصلی سقف را نگهداشتهاند و روی هر ستون تندیسهای گاو دو سر به چشم میخورند.
تالار اصلی موزه تخت جمشید چهار ورودی دارد. در هر ورودی نقش برجستهای از پادشاهان هخامنشی دیده میشود که همگی از روی نمونههای کشفشده در محوطه طراحیشدهاند. دیوارهای داخلی نیز همین طراحیها را دارند و در بین آنها طراحیهایی از دوران ساسانی در محوطه تخت جمشید نیز به چشم میخورد. اشیای داخل موزه تخت جمشید، آثار مکشوفه از همین منطقه و کاخهای تخت جمشید هستند.
بخشی از پای مجسمه مرمر و پرده سوخته کشفشده از محوطه تخت جمشید نیز در این موزه به نمایش درآمدهاند. از دیگر نمونههای آثار به نمایش درآمده در این موزه میتوان به ابزارآلات ساختوساز در زمان هخامنشیان، توپی چرخ ارابه، دهانه اسب مفرغی، ریتونهای سفالی و ظروف کشفشده از زیر خاک، اشاره کرد. از جالبتوجهترین مجسمهها در موزه، مجسمههای دو زن هستند که قدمت آنها به دوران مصر باستان میرسد، اما در محوطه تخت جمشید کشفشدهاند.
در ورودی موزه تخت جمشید ایوانی وسیع قرار دارد و دو سمت آن سنگهایی بزرگ و یکپارچه تا ارتفاع هشت متر قرار گرفتهاند که هرکدام در حدود ۷۰ تن وزن دارند. این سنگها از محوطه تخت جمشید کشفشدهاند و نمونهای از سنگهای بزرگ بهکاررفته در بنای کاخها هستند.
تعداد اشیای یافت شده که در مخزن موزه قرار دارند، به بیش از ۵۰۰۰ عدد میرسد که همگی آنها آثاری شاخص و جالبتوجه هستند. اشیای به نمایش درآمده در حدود ۱۷۰ اثر هستند که بهمرورزمان و بهصورت متناوب با یکدیگر جابهجا میشوند؛ به همین دلیل میتوان بارها و بارها به تماشای این موزه رفت.
در موزه تخت جمشید علاوه بر آثار تاریخی دوران هخامنشیان، آثار دیگری از زمانهای پیش و پسازاین دوره نیز به نمایش درآمدهاند که آنها نیز از همین منطقه کشفشدهاند. بخشهای مختلف موزه تخت جمشید به شرح زیر هستند:
۱– تالار پیشازتاریخ
در این بخش از موزه میتوانید یافتههای باستانشناسان از منطقه تخت جمشید، متعلق به زمانهای پیش از دوره حکومت هخامنشیان را ببینید. در میان آثار این بخش، ظروف و مجسمههای سفالی و ابزار سنگی به چشم میخورند. قدمت بعضی آثار در این بخش به دوره هزاره چهارم میرسد. نقش برجستهای از انسان بالدار در دیوار جنوبی حکشده است که در مورد صاحب تصویر اختلافنظرهایی وجود دارد، اما ترکیب هنر تصویرگری ایرانی و مصری، خصوصیت جالبتوجه این نقش برجسته است. در دیوار شرقی این تالار نیز، قالب گچی از کتیبه کرتیر، موبد سرشناس و پرقدرت دوران ساسانی را نصبکردهاند.
۲– تالار هخامنشی
این بخش از موزه اصلیترین قسمت موزه به شمار میرود که آثار به نمایش درآمده در آن متعلق به دوران هخامنشیان هستند و در طول کنکاش و خاکبرداری از منطقه تخت جمشید بهدستآمدهاند. این اشیا تنها بخش کوچکی از یافتههای باستانشناسی در این منطقه هستند و در طول سالیان اخیر، بخش زیادی از آثار کشفشده در این منطقه را از ایران خارج کردهاند و در موزههای آمریکا و اروپا به نمایش گذاشتهاند.
از مهمترین آثار به نمایش درآمده در تالار هخامنشی میتوان به مهرههای چشم کشفشده از تخت جمشید، الواح گلی به خط میخی، تکههایی از تندیسهای سنگی حیوانات از جمله گوش گاو و سر شیر، خنجر، ظروف سفالی، گلدان و ابزار جنگی مانند شمشیر، اشاره کرد. از جالبترین اشیای این بخش، پردهای سوخته با قدمت بیش از ۲۵۰۰ سال، گلمیخهای زرین و کتیبههای خشایارشا هستند. ترجمه فارسی و انگلیسی کتیبه خشایارشا را کنار آن نصبکردهاند. خشایارشا در این کتیبه وصف حال خویش را روایت کرده است. پیکره سنگی دو گاو، مجسمه نیمهتمام سگ، تندیس نیمرخ شاهزاده هخامنشی و شیپور مفرغی و مجمر فلز، از اشیای خارج از ویترین در این موزه هستند.
۳– تالار اسلامی
در این قسمت از موزه آثاری از دوران حکومتهای اسلامی در ایران و بهخصوص دوران صفویه به نمایش درآمدهاند. بیشتر اشیای این تالار از آثار کشفشده در کاوشهای شهر اصطخر در نزدیکی تخت جمشید هستند. ظروف سفالی لعابدار تزئین شده با خطوط کوفی و ظروف سفالی بدون لعاب با نقوش برجسته، بیشترین اشیای این موزه را تشکیل میدهند. ظرفهای شیشهای، دو لنگه در چوبی با تزیینات خطوط کوفی و شیشههای رنگی نیز از دیگر اشیای موجود در این تالار هستند.
اگر قصد دارید از مجموعه تاریخی و باستانی تخت جمشید دیدن فرمایید، اطلاعات زیر را بخوانید:
ساعات بازدید از تخت جمشید در نیمه اول سال همهروزه از ساعت ۸.۳۰ الی ۱۹.۳۰ و در نیمه دوم سال از ساعت ۸ الی ۱۸.۳۰ میباشد.
البته این مجموعه در ایام تعطیل رسمی بسته است و معمولاً در عید نوروز شلوغترین دوران خود را سپری میکند.
شماره تماس مجموعه جهت کسب اطلاعات بیشتر: ۴۳۳۴۱۵۵۶-۰۷۱
هزینه بازدید از تخت جمشید در ابتدای سال ۱۳۹۹، برای هر بازدیدکننده ایرانی ۵,۰۰۰ تومان و برای هر بازدیدکننده خارجی ۵۰,۰۰۰ تومان است.
تخت جمشید در تاریخ ۲۴ شهریورماه سال ۱۳۱۰ هجری شمسی با شماره ثبت ۲۰ در ردیف آثار ملی قرار گرفت.
مجموعه تاریخی و زیبای تخت جمشید در فهرست میراث جهانی یونسکو قرار دارد و در سال ۱۹۷۹ در سومین اجلاس کمیته میراث جهانی یونسکو به شماره ۱۱۴ در این فهرست به ثبت رسیده است.
مرودشت، میدان تمدن، جاده مرودشت به پرسپولیس
عالی بود پستتون 🙂
واقعا جای زیبایی هست
عالی بود پستتون 🙂
واقعا جای زیبایی هست